نعمت چشایی

ساخت وبلاگ
سلامالهی که بخیر باشد تمام لحظه هایتان نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 71 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 16:32

سلامبا وجودیکه خودمو محدود کردم که خیلی به خوابهایی که می بینم اهمیتی ندم و رهاشون کنم.. ولی باز هم رو یک سری خوابهام نمیتونم که مانور ندم!!دیروز اولین سالگرد مراسم برادر بزرگترم بود.. ناتنی بود ولی دوستش داشتم چون لوطی و بامرام بود ولی در عین حال سالها پیش خیلی به خانوادم ضربه زد!.. بخاطر دوستان ناباب زندگیشو کن فیکون کرد و دوسال آخرو زندان بود که همونجا مریض سخت شد و پارسال که رفتم بیمارستان عیادتش برق تو چشاش افتاد و با اون حال نزارش اشاره کرد برم کنار تختش و نزدیکترش..ولی سرباز همراهش اجازه نداد!! نه به خاطر خطرناک بودنش چون دستاش که بسته بود و اکسیژن هم بهش وصل بود و عملا قدرتی نداشت برای حرکت..چندبار با التماس اشاره کرد برم نزدیکترش ولی سرباز نزاشت و دقیقا صبح روز بعدش طفلی رو به خاک سپردیم! و بعد اون هروقت رفتم مزارش دقیقا اشاره ها و التماسش تو ذهنم میاد و همون سمتی که دوست داشت برم نزدیکش، کنارش میشینم! اون که در واقع نیست..ولی خودم آرومترم!دو هفته پیش خواب دیدم که مراسمی داخل تالار دعوتیم و همین داداشم میزبان بود و پشت میزی تو تالار پذیرایی نشسته بود و عملا روحم هم خبر نداشت که دوتا پسراش همون روز قبلش برای مراسم سالگردش تالار و شام رزرو کردند..و دیشب که واقعی تو تالار دور میز شام بودیم و کلی مهمان دعوتی هم داشتند، مطمئن بودم که داداشم خوشحاله و این مراسم و خیرات به روحش رسیده نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 66 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 16:32

سلامخوبید؟دوماهی هست نظافت چی مجتمعو که می بینم دلم کن فیکون میشه براش.. یک آقای مسن حدودا ۶۵ تا ۷۰ سال که بنده خدا بخاطر نیاز مالی حاضر شده با ماهی ۲ میلیون!! روزانه بیاد مجتمعو تمیز کنه..همون پولدارترین مجتمعمون که همین جا ۲ تا آپارتمان داره و غیر اینها چند در بند مغازه و آپارتمان و چندتا ماشین و موتور و ... میگه چه خبررررره دو تومن؟؟؟ زیاد نیست؟ قیافه نظافت چی هم شبیه پدر اصلی قباد تو سریال شهرزاد هست.. هر وقت می بینم یاد اون میفتم..+ بالاخره بعد از چندسال تکنولوژی اسنپ این هفته یاد گرفتم اسنپ بگیرم!!! البته اونم‌ غزل مبدا و مقصدمو سیو کرده نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 72 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 16:32

سلاماز صبح کنار بخاری و روی صندلی چرخون فروشگاه نشستم و خیابونو نگاه می کنم!نگاهم بیشتر به برف پاک کن ماشین هاست‌‌‌.... اگه روشن باشه و ازین فاصله تکون خوردنشو ببینم، میگم آخ جون بازم بارون میاد.. اگرم مثل الان هیچ برف پاک کنی تکون نخوره متوجه میشم که بارون بند اومده و حیفم میاد!+ فکر کنم امروز دیگه نامه ترک‌کار شوهر از بیمه اومده باشه و رسما بازنشست شه! با حقوق چند؟ ۶ میلیون تومن!! شاید اگه این تورم نبود ۶ میلیون تومن عادی میشد ولی تو اینروزها خیلی کوچولو دیده میشه... خدا خودش برکت بده و تو سلامتی خرج شه ان شاالله...فکر کن ۳۰ سال هرروز ۶ صبح کارخونه کارت بزنی و چرخ اقتصاد مملکتو بچرخونی!!!!!....... و چقدر اون وسطا بخاطر شرایط اقتصادی مملکت اذیت شی و اخراج شی و ی مدت بیمه بیکاری بگیری و اخرشم حقوقت این باشه! نفس عمیق و خداروشکر که همینم هست..+ صبح می خندم و به دخترم میگم باورت میشه روزی که دنیا اومدی، من صبحش با موتور رفتم بیمارستان؟!چشاش گرد میشه و با لبخند میگه خوبه جا شدی..... می پرسه بارون و برف بود؟!میگم زمین ها همه یخبندان بود و منم نه موبایل داشتم نه تلفن تو خونه! روی یخ ها قیریچ قیریچ رفتم تا سوپر محله و از تلفن سکه ای زنگ زدم بابات اومد و با موتور رفتیم بیمارستان...و اینطوراست که من امروز سجده ی شکر لازمم نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 84 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 22:32

سلامچطورایید؟امیدوارم صحیح و سالم و سلامت باشید که بزرگترین نعمته..من ک ی اخلاق گندی دارم از نوع سقه سیاه! یک چیزی میاد تو ذهنم و بعد دیگه اون چیزی که نباید بشه میشه!مثلا ی مدتی بود تو همه وبلاگا میخوندم که همچنان کرونا و مریضی های سخت میگیرن؛ یک آن تو ذهنم اومد که خداروشکر که ما تو این چندسال اصلا دکتر نرفتیم .. نهایت در حد فشار پایین دخترم بود و تمام... بعد هم خداروشکر کردم و همیشه می کنم که سالمیم و خونه گرم و نرم و زندگی بی دغدغه و در حد توانم صدقه میدم و کمک می کنم و ..بله همین که چندماه پیش از ذهنم رد شد که خداروشکر چندساله دوا دکتر نرفتیم.. قشنگگگگ برنامه ها ردیف شد.. اول از آبله مرغون سخت غزل شروع شد که یکماه درگیر بودیم بعد هم رسید به بخیه دست خودم که هنوووزززز درگیرشم و خوب نشده و باز مجبور شدم اون وسطا به خاطر پیگیری و چک دخترم سونو و آزمایش و دکتر برم و مجدد هرروز تو سایت دکتر متخصص دیگه میرم که همیشه نوبت هاش پره..دستمم بعد کشیدن اجباری بخیه ورم کرد و دکتر ۲تا چرک خشک کن خیلی قوی داد و اون وسط سرما خوردم شایدم کرونای ضعیف نمیدونم! سرخود شروع کردم به خوردن سرماخوردگی و ستریزین و دارو گیاهی و عسل لیمو..... یهو از پریروز تنم مثل سرخک ریخت بیرون.. گریهدکتر گفت احتمال زیاد حساسیت دارویی باشه و چرک خشک کن هاتو قطع کن و هیچی نخور.. تا دیروز تمام تنم داشت غیر صورتم.. حالا از دیشب صورتم گر گرفته و مثل کهیر دو طرف گونه م ملتهب شده..امروزو مرخصی گرفتم خونه استراحت کنممم بلکه بهتر شمحالا الان داداشم گفت ۵شنبه برو حجامت تا خونت تمیز شه و اون خون سمی بیاد بیرون.. به دکتر بگم و اگه اوکی داد این کارو انجام بدم..+ممنون از دوستان خوشگله مهربونم که پست قبل کامنت دادن. ببخشید که حال نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 22:32

سلاماز دیروز ی مدلی شدم.. بی جنبه و ناشکر شاید... ازوقتی مادر!!!شدم هیچوقت آرزوی مرگ نکرده بودم.. همیشه میگفتم بخاطر بچم بمونم.. همیشه کوه انرژی بودم وسعی کردم درحد توان خودم، خودمو نجات بدم از ناامیدی و افسردگی و ... ولی از دیشب مرگو دوست دارم.. شاید کم آوردم... حتما کم آوردم!! دیگه نمیکشم که نگران چیزهای مختلف وافراد مختلف باشم.. دیگه استرس آینده رو نمیتونم تحمل کنم..ناشکری نمی کنم ولی حس میکنم‌ دوست دارم که دیگه نباشم..... اینروزها یک‌آدم غرغرو شدم که از خودم متنفر شدم!روزای قبل آهنگ سیاوش و شهره و هنگامه تو گوشیم پلی می کردم و سر کار گوش میکردم؛ از دیشب علاقه پیدا کردم صوت قرآن دانلود می کنم و پخش میشه و آروم‌ میشم! سوره مزمل_یس_ رحمن و ......قبلنا هر صدای قرآنی این مدلی میشنیدم دلم‌ هری می ریخت و یاد مراسم تعزیه می افتادم ولی الان با این لحن و صوت آروم میشم.. استرسم‌کم‌میشه انگار..هیچ وقت مثل امسال وقتی اسم امام حسین_ امام سجاد_ حضرت عباس_ حضرت ابوالفضل رو می شنیدم؛ بغضی نمی شدم.. ولی امسال اسمشونو که می شنوم انگار قلبم شکسته باشه حس می کنم عاشقشونم.. حتی حتی اونقدر شناختم ازشون کمه که مایع شرمساری باشه ولی می دونم که امسال دلمو لرزوندن!.....امروزم که شهرام عبدلی راحت شد..... خیلی ناراحت شدم ولی میگم‌خوش بحالش راحت شد دیگه نیست تا غصه دار این دنیای بی رحم شه... دقیقا یک‌ماه از من بزرگتر بود ولی ی جورایی هم حیفش شد.. آدم‌هنرمند و آگاه و باسوادی بود.. همون بهتر بی سوادایی مثل من برن..نمیدونم چرا این مدلی شدم.. انگار ظرفیت غصه خوردن ها و جوش زدن هام تمام شده.. مخصوصا این نیمه دوم سال با اون همه اتفاق بد و این اواخر هم زلزله های خوی و ترکیه..... فقط دوبار اغفال شدم و اینستا نعمت چشایی...
ما را در سایت نعمت چشایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calmdreams بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 22:32